چند وقت پیش، گروهی مستند ساز که در حال ساخت یک مجموعه 13 قسمتی برای صدا و سیما درباره فقر زدایی و مدل های توسعه محرومیت زدا هستند، با ما تماس گرفتند و اظهار علاقه کردند که با کارهای ما آشنا شوند. طی جلساتی که ترتیب دادیم، به یکدیگر علاقه مند شدیم و قرار شد که ما هم یکی از سوژه های آن مجموعه 13 قسمتی شان شویم. دیروز به پژوهشکده آمدند و مصاحبه مفصلی داشتیم.
رویکرد متفاوت ما در توسعه منطقه ای و نگاه همه جانبه ای که داشتیم، برایشان جالب بود و حقیقت هم این است که مدل های عملی که وارداتی نباشند و سعی کرده باشند حرف جدیدی در جهت توسعه پایدار منطقه ای در ایران بزنند، به شدت نایاب هستند. خدا رو شکر کاری که چند سالی است مطالعات اش را شروع کرده ایم و یک سالی است به طور عملی و با تمرکز بالا در گلباف کرمان در حال انجام هستیم، به ما دیدهای خیلی خوبی راجع به توسعه پایدار منطقه ای به شیوه ای که با اقتضائات کشورمان و نیازهایمان سازگار باشد، داده است. البته این به این معنی نیست که الان همه چیز را در این باره می دانیم. نخیر! تازه اول کار هستیم و می دانیم که این مسیر، سال به سال و ماه به ماه و روز به روز برای ما یادگیری جدید دارد. اگر عمری باقی باشد و ده سال دیگر این مسیر را ادامه دهیم، راه و روش ده سال بعدمان به مقدار قابل توجهی از آنچه که امروز هستیم متمایزتر خواهد شد.
مسیر توسعه پایدار، یک مسیر همراه با یادگیری است. یادگیری ای که از درگیری مستقیم با مسئله و دنیای واقعی رخ می دهد. مطمئنا در این مسیر بیش از 5 درصد نمی توان از کتابها و تئوری های موجود یاد گرفت. 95 درصد را خودمان باید برویم در دل میدان و کشف کنیم و تمرین کنیم و خطا کنیم و بسازیم. ما در این مسیر، همیشه شاگرد باید باقی بمانیم. اگر می خواهیم حرفی به درد بخور برای ایران عزیزمان بزنیم.
در بخشی از این گفت و گو و مصاحبه، از تفاوت های امروزمان با اوایل انقلاب در کارهای توسعه ای گفتم. گفتم که از نظر من، جدا از اینکه فردگراتر شده ایم و چسبیده ایم به موفقیت های شخصی و نه جمعی، اتفاق بدی که افتاده است این است که در دهه اول انقلاب، الگوهایی می ساختیم که متکی بر نهضت های اجتماعی بودند. جهاد سازندگی، بسیج، نهضت سواد آموزی و ... همه جریان های اجتماعی بودند و مردمی. اما از دهه دوم انقلاب به بعد سعی کردیم ساختارهای بوروکراتیک و دولتی درست کنیم و متکی بر تکنوکرات ها. مواجهه با مسئله اجتماعی، ساختار اجتماعی می خواهد. دارایی های ارزشمندی داشتیم و فکر کردیم که عقب افتاده است و به دنبال ساختارهای مدرن رفتیم! جالب اینکه همین ساختارهای مدرن، امروز در کتابهای درسی دانشگاهی جدید، صحبت از ساختارهای مردمی و مشارکتی می کنند! یعنی تازه به همان رسیده اند که ما قبلا ساخته بودیم، ولی از دست دادیم:(
.