یبب
با کمک دوستانمان در پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه صنعتی شریف و نیز با حمایت انجمن حامیان فرهنگ قرض الحسنه و کارآفرینی اجتماعی، ششم خرداد ماه امسال رویدادی را به میزبانی دانشگاه تهران برگزار کردیم که به کارآفرینی اجتماعی و کسب و کار اجتماعی اختصاص داشت.
به عنوان دبیر علمی این برنامه، تلاشم بر این بود که فضا، با فضای رویدادهای معمول حوزه کارآفرینی که «زمینه ای» وارداتی دارد، متفاوت باشد. این موضوع هم از نام همایش مشخص بود، که تاکید داشت «در ایران» و هم از چیدمان سخنران ها.
دو نفر از بهترین الگوهای کارآفرینی اجتماعی در ایران را به همایش آوردیم که بر خلاف خیلی از مدهای فانتزی که این روزها در استارتاپ ویکندها و همایشهای این چنینی به عنوان نماد کارآفرینی اجتماعی تبلیغ می شوند، خود مرد عمل بودند و بدون تحصیلات آکادمیک، سالها برای هدف اجتماعی شان زحمت کشیدند، عرق ریختند و نهادهایی ساختند که با نهادهای معمول دنیای امروز متفاوت بود. نهادهایی از جنس کسب و کارهای اجتماعی.
محمد حسین حسین زاده، مدیر عامل
بانک قرض الحسنه رسالت، از انسانهای شریف و استثنایی روزگار ماست. درباره او، بعدا باید بیشتر بنویسم. او در این همایش خیلی ساده و بی تکلف صحبت کرد. خاطرات زندگی اش را گفت و اینکه بانک قرض الحسنه رسالت چطور شکل گرفت و چطور دفتری در زیرپله یک خانه در کرمان، با منابع شخصی، بعد از پانزده سال فراز و فرود، تبدیل به نهادی متفاوت در عرصه بانکداری کشور به نام بانک قرض الحسنه رسالت شد. نهادی که امروز نماد بانک اجتماعی در کشور است و با اینکه بنیانگذارانش تحصیلات آکادمیک چندانی نداشتند، اما ساز و کار فعالیت اش، منطبق است بر جدیدترین دستاوردهای تحقیقات علم مدیریت در دنیا؛ بانک قرض الحسنه رسالت امروز بزرگترین کسب و کار اجتماعی ایران است. این بانک تنها بانک غیرانتفاعی کشور است که سهامداران آن، امضا کرده اند که هیچ سودی از آن مطالبه نکنند؛ هدف اش دسترسی مردم طبقات پایین به منابع مالی ارزان قیمت و نیز گسترش فرهنگ قرض الحسنه و مقابله با ربا در نظام تامین مالی کشور است؛ این بانک، هیچ شرکت و بنگاهی ندارد و سپرده های مردم، در هیچ جای پیدا و پنهانی سرمایه گذاری نمی شود و تنها به مردم متقاضی وام، اعطا می گردد. مدل تجاری بانک بسیار ساده است: از کسی می گیرد و به کس دیگر می دهد و تنها 2 درصد هم کارمزد برای تامین هزینه های اداری و نگهداشت بانک دریافت می کند. دو درصدی که واقعا دو درصد است و بیشتر نمی شود. نکته جالب تر اینکه با اینکه بانک مرکزی مجوز دریافت 4 درصد کارمزد را به این بانک داده، اما خودشان تصمیم گرفته اند که 2 درصدی کار کنند چون معتقدند همین دو درصد هزینه های بانک را پوشش می دهد و بایستی تا می شود کارمزد را برای مردم کم هزینه کرد.
اما محمد موسوی، مدیر
کارخانه فیروز و از بنیانگذاران
کانون معلولین توانا ست. خیلی ها نمی دانند که برند نام آشنا و دوست داشتنی «فیروز» مربوط به کارخانه ای است که 93 درصد پرسنل آن از معلولین هستند! سال گذشته که بازدیدی از این کارخانه داشتم، صحنه هایی می دیدم که برایم باور کردنی نبود. انبوه عزیزانی از جامعه معلولین در حال فعالیت در کارخانه بودند. آنها با روشهای علمی، سعی کرده بودند بهترین تخصیص آدمها به کارها را انجام دهند و حتی نابینایان را نیز به کار گرفته بودند. در کارخانه فیروز، شما نگاه دیگری به معلولیت را لمس می کنید. از همه جالب تر، اصلی است که آنها دارند و خلاف تمامی آموخته های مدارس مدیریت و کسب و کار است: «کاری که می شود با دست انجام داد را با ماشین انجام نمی دهیم!». فیروز یک بنگاه اجتماعی به تمام معناست. اندیشه های قوی و دغدغه های جدی مدیران این مجموعه قطعا نقش انکار ناشدنی در یافتن این هویت اجتماعی داشته است. محمد موسوی هم از انسانهای استثنایی کشور ماست که خیلی حرفها برای یاددادن به دانشجویان و دانش آموزان کشورمان دارد. او هم به مانند محمد حسین حسین زاده، دانشگاه نرفته، ولی وقتی صحبت می کند حس می کنی با دریایی از معرفت و بینش نسبت به زندگی و تلاش روبرو هستی. موسوی می گوید که اتوماسیون برای اروپاست که جمعیت جوان پایینی دارد؛ ما که در ایران با معضل بیکاری جوانان روبرو هستیم، بایستی تا می توانیم از اتوماسیون کم کنیم و به اشتغال بیافزاییم. می گوید که ما صاحب سرمایه نیستیم و سرپرست سرمایه هستیم؛ در واقع «سرمایه» امانتی است از خدا در دست ما. او می گوید سود فیروز کم شده به واسطه کم کردن اتوماسیون، اما جوانان بیشتری کار پیدا کرده اند و این از همه چیز مهمتر است. چه شادی و دستاورد و سودی، بالاتر از این؟
استقبال از همایش هم خیلی خوب بود و سالن تقریبا پر شده بو. ان شا الله قصد داریم که نمونه های مشابه را در سایر شهرها و استان های کشور نیز برگزار کنیم. برای خواندن گزارشهایی از مطالب مطروحه در این همایش، می توانید
گزارش سایت وزارت کار و نیز
گزارش سایت انجمن حامیان را ببینید.
****
در حاشیه همایش:
دخترخانمی با حالت گله آمد و گفت اینها دارند برای ما خاطره و داستان زندگی شان را می گویند. به چه درد ما می خورد؟! پاسخ دادم که نکته کار همینجاست. تفاوت بنگاه های اجتماعی و کسب وکارهای اجتماعی با کسب و کارهای معمولی در نگاه بنیانگذاران اش است. با خواندن درس دانشگاهی و محاسبه علمی یا برگزاری برنامه های فانتزی استارتاپ ویکند، کسی کارآفرین اجتماعی نمی شود. مهمترین چیزی که منجر به این شده که محمدحسین حسین زاده و محمد موسوی، بتوانند حرکتی متفاوت در فضای کسب و کار کشور ایجاد کنند، همین اندیشه و جهان بینی متفاوت آنهاست. این را باید درک کرد. این مهمترین چیزی است که می شود از آنها آموخت.