دانشگاه ها و کمک به حوزه مسئولیت اجتماعی
دیروز یکی از اساتید دانشکده، در قالب یک ایمیل مشورتی، از من چند سوال پرسیده بودند که مناسب دیدم برخی از سوالات و پاسخشان را در اینجا هم منتشر کنم. بدون هیچ توضیح اضافه ای، خدمت تان تقدیم می شود:
*متخصصان، نهادهای علمی و دانشگاهها چگونه می توانند در نهادینه کردن مفهوم مسئولیت اجتماعی در کنار سازمانهای مردم نهاد و بنگاههای اقتصادی قرار گیرند؟
در پاسخ به این سوال، من موضوع «متخصصان» را از دانشگاه ها و مراکز علمی جدا می کنم. متخصصان می توانند به عنوان مشاور مدیریت و با استفاده از متودولوژی ها و ابزارهای توسعه یافته در این حوزه، مستقیما با سازمان ها کار عملی کنند تا کمک کنند که چرخه بهبود CSR در سازمانها، به جلو حرکت کند.
اما در مورد مراکز علمی و دانشگاهی، موارد زیر به ذهن بنده می رسد:
یک) هدایت پایان نامه های تحصیلی و مقالات علمی به سمت نیازمندی های حوزه مسئولیت اجتماعی کشور
دو) ادغام تجارب و نمونه های موردی (Case) در برنامه درسی خود (از استراتژی و بازاریابی گرفته تا زنجیره تامین و منابع انسانی) و به طور کلی اصلاح برنامه درسی خود بر مبنای نیازهای توسعه پایدار و حوزه مسئولیت اجتماعی و حتی ارائه دروس و گرایش های مرتبط با مسئولیت اجتماعی.
سه) کمک به توسعه ابزارهایی جهت «پیاده سازی عملی CSR در سازمانهای ایرانی» و ارزیابی اثربخشی ابزارهای فعلی مورد استفاده...احتمالا این موارد هم در قالب پایان نامه و یا طرح های تحقیقاتی قابل انجام است.
چهار) برگزاری کارگاه های آموزشی آزاد برای مدیران بنگاه های اقتصادی
پنج) گفتمان سازی مباحث این حوزه از طریق گفتگوی عمومی. به این معنی که اساتید دانشگاه ها در سخنرانی های درون و برون دانشگاهی خود به ترویج این مفاهیم بپردازند.
شش) ترجمه کتب و مقالات کاربردی این حوزه و تهیه محتوای آموزشی لازم برای جامعه در تمامی سطوح.
*دانشگاهها چگونه میتوانند دانش و تخصص خود را در تعامل با اهداف سازمانهای مردم نهاد قرار دهند؟
سازمانهای مردم نهاد در خط مقدم توسعه پایدار در حال فعالیت هستند. بدین معنی که از نزدیک و به شکل عملی درگیر مسائل مرتبط با آسیبهای اجتماعی و یا محیط زیستی هستند. اما از سوی دیگر دانشگاه ها و مراکز دانشگاهی به ویژه در کشور ما به طور سنتی، دارای فاصله با جامعه بوده اند و اغلب متهم به پرداختن به موضوعات نظری و به دوراز واقعیت ها یا نیازهای روز جامعه می شوند.
سازمانهای مردم نهاد می توانند کمک کنند که در شراکت مستمر با دانشگاه ها، این ارتباط و لمس واقعیات به روز جامعه، بیشتر اتفاق بیافتد. بی شک گام اول، نزدیک شدن این دو نهاد به یکدیگر است. پای فعالین سازمانهای مردم نهاد می تواند به دانشگاه ها باز شود. در قالب سخنرانی، برگزاری رویداد و نشست و ...؛
از خلال این نزدیکی، مسائل و نیازمندی های آنها مشخص می گردد.
بر مبنای تجربه فعالیت بنده با سازمانهای مردم نهاد ایرانی، یکی از مواردی که به شدت از آن رنج می برند، خلاء دانش و مبنای علمی کافی برای فعالیت های خود است. فعالین اجتماعی اغلب از نظر احساسی و عاطفی با موضوعات اجتماعی برخورد می کنند که البته بسیار ارزشمند است. اما فقدان آگاهی کافی و پشتوانه علمی مناسب سبب می شود که هم در مسیر فعالیت خود، بهره وری و اثربخشی کافی نداشته باشند و هم متهم به احساسی بودن و غیرعلمی بودن شوند و سخنان درست شان بعضا شنیده نشود و ترتیب اثر داده نشود.
دانشگاه ها با نزدیکی به سازمانهای مردم نهاد و برای مثال اجازه به برگزاری برخی نشست های مرتبط ایشان در دانشگاه، خود به خود با مسائل این حوزه آشنا خواهند شد. پایان نامه ها، برنامه آموزشی آزاد و مقالات دانشگاهی می تواند در خدمت مسائل جامعه مدنی به کار گرفته شود. برای مثال در همین حوزه مسئولیت اجتماعی، بسیاری سازمانهای ایرانی هنوز با این مفهوم آشنایی ندارند و نمی دانند چطور با بهره گیری مناسب از آن می توانند روابط برد-بردی با بنگاه های اقتصادی تعریف کنند و آنها را ترغیب به ایفای نقش در این حوزه نمایند.
همچنین سازمانهای مردم نهاد، به دلیل درگیری بیش از حد در عملیات، فرصت و یا تخصص پرداختن به پژوهش و مسائلی نظیر ارزیابی و همچنین تولید دانش(تبدیل دانش ضمنی به صریح) را ندارند. دانشگاه ها در این بخش نیز می توانند کمک کار ایشان باشند.
نهایتا اینکه در بسیاری نقاط دنیا، بخش قابل توجهی از خروجی آموزشی دانشگاه ها، به سازمانهای مردم نهاد ورود پیدا می کنند. یعنی دانشگاه ها با علم به اینکه برخی فارغ التحصیلان شان قرار است در آینده در یک سازمان مردم نهاد یا موسسه غیرانتفاعی فعالیت کنند، سعی می کنند نیازهای آموزشی کار در این سازمانها را نیز به فارغ التحصیلان خود آموزش دهند. متاسفانه در دانشگاه های ایرانی، مسیر کار و فعالیت در قالب یک سازمان مردم نهاد به دانشجویان به عنوان یک گزینه جدی برای بعد از تحصیل، آموزش داده نمی شود و فارغ التحصیلان می پندارند که یا بایستی در یک بنگاه اقتصادی فعالیت کنند و یا بخش دولتی و یا بیکار بمانند.