دیدار و گفتگو با آقای بهشتی شیرازی
امروز با آقای سید محمد بهشتی شیرازی از فعالین و صاحبنظران سرشناس حوزه میراث فرهنگی، دیدار و گفتگویی داشتم. موضوع اصلی دیدار، دریافت نظرات ایشان راجع به کتابی با موضوع «کسبوکارهای اجتماعی در ایران» است که مسئولیت تالیف آن را با کمک همکارانم در مدرسه توسعه پایدار بر عهده دارم و اخیرا با کمک یک حامی مالی اجتماعی از بخش خصوصی قرار هست که به شکل منسجمتری، جمعبندی شده و برای انتشار به بازار آماده شود. اما چیزی که باعث شد علاقهمند بشوم و راجع به این دیدار در اینجا بنویسم، بحثی بود که در این گفتگو بابش باز شد و کم کم به بحث اصلی جلسه تبدیل شد و موضوع اصلی را به حاشیه برد! و آنهم موضوعی بود تحت عنوان «سنّت مدیریت ایرانی».
دغدغه اصلی آقای بهشتی این بود که ما در تاریخمان و حتی تا همین تاریخ معاصر، موضوعی جدی به نام «سنّت مدیریت ایرانی» داشتهایم که ردپایش را در اداره بازار در گذشته و حتی شکلگیری کارخانجات مدرن در دوره معاصر میبینیم. سنّتی که یک سبک و شیوه مدیریتی خاص براش خودش بوده که میتوانسته در مقابل الگوهای مرسوم و معروف ژاپنی و آمریکایی و غیره حرف برای گفتن داشته باشد. آقای بهشتی با ذکر مثالهای جالب تاریخی، از زندگی بازرگانان و تجار و نیز صاحبان کسب و کارها، این نگاه مدیریتی را برای من بیشتر باز کرد. نگاهی که انگار هم تکنیک داشت و هم بینش. بینشی که برخاسته از یک پیوند عمیق با هستی بود و بر پایه بنیانهای معرفتی عمیقی بنا نهاده شده بود. از نگاه دکتر بهشتی، متاسفانه دانشگاه ما و به خصوص دانشکده های مدیریت بدون توجه به این میراث، به کپی برداری و تلاش برای خوراندن سبکهای مدیریتی دیگر به بدنه مدیران کشور کرده اند و این مسیر برای آینده کشور راهگشا نیست.
باتوجه به اهمیت صحبتها، پیشنهاد دادم که در آینده نه چندان دور، یک نشست در دانشگاه شریف تدارک ببینیم و دکتر بهشتی مهمان ما باشند تا در این باره بیشتر و عمیق تر بشنویم.
چقدر کار نکرده و بار روی زمین مانده هست...