به سوی پایداری در توسعه

توسعه پایدار، پیشرفت همه‌جانبه و مسئولیت اجتماعی سازمانی-از نگاه هامون طهماسبی

به سوی پایداری در توسعه

توسعه پایدار، پیشرفت همه‌جانبه و مسئولیت اجتماعی سازمانی-از نگاه هامون طهماسبی

به سوی پایداری در توسعه

از جست و جو و دغدغه برای ساختن جامعه‌ای بهتر، به مفهوم «توسعه پایدار» رسیدم و این، زمینه‌ای است که در این سال‌ها فعالیت‌های پژوهشی، آموزشی و مشاوره‌ای من را به سوی خود همگرا کرده است.
این وبلاگ قرار است ان شاء الله به شکلی ساده و بی‌تکلف، برخی از مشاهدات، تجربه‌ها، فکرها و دغدغه هایم را در این حوزه با مخاطبان به اشتراک بگذارد.
و البته حتما لازم است تاکید کنم که «توسعه پایدار» برای من دقیقا آنچه که در مغرب زمین درس داده می‌شود نیست و حرف‌های زیادی درباره آن و مفاهیم مرتبط نظیر «پیشرفت» دارم؛ لذا تاکید زیادی دارم که به ویژه در حوزه جامعه و فرهنگ، خود بایستی مولد و نظریه‌پرداز برای بازتعریف این پارادایم پیشران دنیای امروز باشیم.
عکس بالای وبلاگ را در کردستان زیبا گرفته‌ام و بسیاری از چیزهایی را که از توسعه پایدار می‌خواهم، مختصر و مفید بیان می‌کند: زندگی‌ای از نظر اقتصادی آبرومند، در دامان طبیعتی زیبا و سرسبز و در بستر جامعه‌ای شاداب که فرهنگ اصیل بومی خود را حفظ کرده و با حضور آرامش بخش «خانواده ایرانی» به عنوان رکن بی‌بدیل آن، به سوی سعادت می‌رود.
هامون طهماسبی

بایگانی

۴۱ مطلب با موضوع «الگوی بومی توسعه» ثبت شده است

ثبت نام مدرسه بهاره توسعه پایدار سال 1398، شروع شده است. انشالله این دوره از مدرسه، یک بازطراحی قابل توجه در مباحث خواهد داشت. پس از برگزاری موفقیت آمیز 4 دوره فصلی مدرسه توسعه پایدار در طول سال گذشته، حالا دلگرم هستیم که این مسیر را با قدرت بیشتری ادامه دهیم. اگر قصد ثبت نام در این دوره را دارید، توجه کنید که 10 درصد تخفیف برای ثبت نام زودهنگام تا 10 اردیبهشت درنظر گرفته شده است. در این دوره نیز به مانند دوره های قبلی، بخش ویژه ای از مدرسه به بررسی نقش بخش خصوصی در تحقق توسعه پایدار و مباحث مرتبط نظیر مسئولیت اجتماعی سازمانها و کارآفرینی اجتماعی اختصاص دارد. 

اطلاعات بیشتر را در وبسایت مدرسه توسعه پایدار به نشانی www.sdschool.ir می توانید ببینید.


۰ نظر ۰۷ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۴۱
هامون طهماسبی
چند شب پیش، داشتم مستندی را راجع به منطقه محروم بشاگرد می دیدم. بشاگرد در شمال استان هرمزگان قرار دارد و جایی است که احتمالا اسمش را بسیار شنیده اید به ویژه در کنار واژه «محرومیت». بشاگرد در تمام سالهای پس از انقلاب، نماد محرومیت بوده و هست. منطقه ای با آب و هوای خشک و خشن و فقر گسترده و بیکاری بالا که اغلب مردم تنها با کمک های نهادهای حمایتی زندگی می کنند. مستندی که دیدم از مجموعه «خرم شهر» بود و به داستان تلاش های مرحوم حاج عبدالله والی در این منطقه اختصاص داشت. حاج عبدالله والی در اوایل دهه 60 به این منطقه آمد و عمر خود را صرف کمک به پیشرفت و محرومیت زدایی آن کرد. مستند بشاگرد من را بسیار به فکر فرو برد. بعد از دیدنش و قبل از خوابیدن، مدام به این فکر می کردم که کاش می شد با این بضاعت محدودمان برای بشاگرد می توانستیم کاری کنیم و این سوال برایم وجود داشت که خب چه کاری؟
فردای آن روز یک قرار از پیش تنظیم شده با آقای رضا درمان، مدیرعامل جامعه یاوری فرهنگی داشتم تا راجع به برخی حوزه های همکاری پیش رو صحبت کنیم. به طور اتفاقی متوجه شدم که آقای درمان در چند روز گذشته سفری به هرمزگان و بشاگرد داشته و دست بر قضا ایشان هم به این فکر می کند که جامعه یاوری فرهنگی چه کمکی به بشاگرد می تواند انجام دهد. تلاقی این اتفاق ها را به فال نیک گرفتم و آن را نشانه ای دیدم که بایستی این مسیر را ادامه داد. سرتان را درد نیاورم. چند ساعت صحبت من و آقای درمان راجع به بشاگرد، ماجرای اصلی جلسه مان را به فراموشی سپرد و در پایان به این جمع بندی رسیدیم که مدرسه توسعه پایدار، یک همایش اختصاصی برای بشاگرد برگزار کند. همایشی که در آن به طور خیلی جدی و بی پرده به بازخوانی چند دهه فعالیت های محرومیت زدایی در بشاگرد بپردازیم و آن را در بوته نقد بگذاریم. همایشی با حضور همه ذی نفعان و دست اندرکاران حال و گذشته بشاگرد؛ همایشی که قرار است محلی باشد برای به اشتراک گذاری تجربیات و دانش و درس آموخته هایمان از چند دهه گذشته برای اینکه درسی بگیریم برای آینده.
برای برگزاری این همایش بسیار هیجان زده ایم. در واقع قرار است یکی از نشست های «توسعه پایدار برای ایران» را به این موضوع اختصاص دهیم و البته به واسطه ماهیت ویژه سوژه، آن را فراتر از یک نشست و در قالب همایش برگزار کنیم.
اگر علاقه مند به مشارکت در این همایش هستید(حمایت مالی، حمایت معنوی، مشارکت در ارائه ها و هرگونه کمک در برگزاری) و یا اینکه دوست دارید به عنوان مستمع در آن شرکت کنید، اطلاعات بیشتر را در صفحه ثبت نام رویداد در سایت evand ببینید: evand.com/sdschool

۰ نظر ۱۰ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۰۱
هامون طهماسبی
چند روز پیش یک تماس داشتم. آقایی از اداره صنعت و معدن شهرستان رامیان با من تماس گرفته بود. شماره من را از پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف گرفته بود و آشنایی اش با ما، به دیدن مستندی بر می گشت که صدا و سیما چند وقت پیش از فعالیت های ما در گلباف پخش کرده بود.
حرفش این بود که شهرشان مسائلی شبیه به گلباف دارد، مضاف بر اینکه بیکاری گسترده و ناامیدی بر روحیه جوانان بسیار اثر بدی گذاشته و این شهر بالاترین آمار خودکشی در استان را نیز دارد. از ما پرسید که اگر بخواهیم کار مشابهی در رامیان انجام دهیم و فعالیت های توسعه ای مرتبطی را تعریف کنیم چه باید کرد. من از ایشان مهلت گرفتم و بعد از یک بررسی، چند روز بعد با ایشان تماس گرفتم و بایسته های کار را توضیح دادم. توضیح دادم که ما به این جور فعالیت ها به چشم تجاری نگاه نمی کنیم، ولی حقوق معمولی همکاران درگیر این پروژه و هزینه های مرتبط نظیر رفت و آمد و برگزاری رویدادهای محلی، به هر حال نیاز به حامی مالی دارد. قرار شد بررسی کنند و به ما خبر دهند.
واقعیت این است که شهرهای زیادی در ایران وجود دارند که شرایط مشابه رامیان و گلباف را دارند. شهرهایی که از جریان اصلی توسعه به حاشیه رانده شده اند و در زیر گرد و غبار فراموشی، به سوی از دست دادن سرمایه های اجتماعی، اقتصادی و انسانی خود حرکت می کنند. چه می توان کرد با این حجم از کار و نیاز؟ بر فرض اینکه داشته باشیم کسانی را که راه حل هایی برای احیای این مناطق و زنده نگه داشتن شان داشته باشند، تعدادشان چقدر است؟ و آیا اصولا تا وقتی ساختارهای کلان اقتصادی-اجتماعی-سیاسی ما در جهت تمرکز گرایی و تضعیف شهرهای کوچک و روستاها عمل می کنند، امیدی به احیای این مناطق هست؟
سوالهای سختی هستند. اما یک چیز، به نظرم مهم و بدیهی است و آن اینکه یک شرط لازم و نه کافی برای برون رفتن از این وضعیت، تلاش برای تمرکز گرایی روز افزون از مدل توسعه کشور است. ما باید بسیج شویم برای تقویت شهرهای کوچک و روستاها. تمرکز همه چیز در تهران، یک شکست برای توسعه پایدار در ایران است. 
۰ نظر ۱۶ دی ۹۷ ، ۲۲:۲۲
هامون طهماسبی

چهارشنبه گذشته در شهر کرمان، جلسه بسیار خوبی با مسئولین آموزش و پرورش استان کرمان داشتیم. بهانه جلسه، فعالیت هایی بود که در قالب پروژه توسعه منطقه ای گلباف در طی دو سال گذشته برگزار کرده بودیم و البته آن دسته از فعالیت ها که به توسعه آموزشی در منطقه مربوط می شد. حقیقت این است که ما(یعنی پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف) به عنوان مشاور بانک قرض الحسنه رسالت در پروژه توسعه منطقه ای گلباف، این مزیت را نسبت به سایر پروژه های مشابه در استان کرمان داشتیم که علاوه بر حوزه اقتصادی و اشتغال زایی، یک دانش انباشته از کار در حوزه اجتماعی به دنبال مان بود و به همین خاطر برنامه های خیلی خوبی در حوزه آموزش و توان افزایی نسل های آینده تعریف و اجرا شد.

موضوع اصلی این جلسه، جشنواره پژوهشگران نوجوان گلباف بود که همانطور که قبلا در همین سایت توضیح داده شد، رویکردی متفاوت و خیلی خاصی به پژوهش داشت که به نوعی اولین رویداد در نوع خود است که در کشور اجرا می شود. گزارش عملکرد جشنواره، برای معاونین آموزش و پرورش استان بسیار جالب توجه بود و قولهای خوبی برای همکاری و پشتیبانی از این رویداد در دوره های بعدی مطرح شد که ما را برای پیگیری این مسیر، دلگرم تر می کند.

تجربه کار در گلباف، بیش از گذشته برای من ثابت کرد که اگر همت کنیم و از تهران پا را آن ور تر بگذاریم، در گوشه و کنار این کشور، انسان ها و ظرفیت های بسیار ارزشمندی وجود دارند که می توانند بهترین ها را خلق کنند. کافی است که بهشان خودباوری بدهیم و البته مسیر فعالیت شان را هم تسهیل کنیم تا شکوفا شوند.

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۱:۵۲
هامون طهماسبی

دیروز عصر، شبکه 3 سیما بالاخره مستندی را که گروه مستندساز صدا و سیما از کارهای ما در توسعه پایدار منطقه ای گلباف استان کرمان تهیه کرده بود، پخش کرد. این برنامه 30 دقیقه ای، روایتی است از مدل فعالیت ما در گلباف که البته در تابستان 1396 ساخته شده است و کارهای انجام گرفته از ان موقع تا کنون را پوشش نمی دهد. نکته دیگر راجع به این مستند تلویزیونی این است که روایت و داستان آن، متعلق به تیم تهیه کننده است و مستقل از ما تهیه شده است و اگر ما طراح بودیم، به شیوه دیگری روایت این مستند را می نوشتیم.

علی ای حال، کار تیم مستند ساز به سرپرستی آقای مهدی فارسی برای ساختن یک روایت از مدل فعالیت ما و استخراج یک خروجی عامه فهم و غیرپیچیده برای مخاطبان تلویزیونی، کار راحتی نبوده است و می توان خروجی را قابل قبول و بسیار خوب ارزیابی کرد که برای ما هم ایجاد انگیزه زیادی کرده است. چند نفر هم که آن را دیده اند، به نظر می رسد ارتباط خوبی با محتوا توانسته اند برقرار کنند و نیز فهم خوبی نسبت به کارهای ما در توسعه منطقه ای گلباف پیدا کنند.

از شما هم دعوت می کنم این مستند را در سایت «تله وبیون» ببینید که در آن من هم حضور دارم و سعی کرده ام رویکردمان در پژوهشکده به فعالیت های اجتماعی-اقتصادی با هدف محرومیت زدایی را تاحدودی بیان کنم.

لینک سایت تله وبیون: http://www.telewebion.com/episode/1912469

لینک ویدئو کم حجم تر در سایت آپارات: https://www.aparat.com/v/FUuhr


۲ نظر ۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۸:۴۰
هامون طهماسبی

سه شنبه 10 مهر، یک روز خوب بود. اولین جلسه از نشست های «توسعه پایدار برای ایران» را در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف برگزار کردیم. جلسه با استقبال خیلی خوب همراه بود و همان طور که انتظار می رفت، داستان عاشقانه و متفاوت آقا و خانم صنعتی در راه اندازی گلاب زهرا، به عنوان یکی از برترین شرکت های تولید گلاب دنیا و البته یکی از بهترین نمونه های کسب و کار اجتماعی دوران معاصر، شرکت کنندگان را تحت تاثیر قرار داد.

گزارشی از این نشست(که برای انتشار در سایت پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف) تهیه شده است را عینا در ادامه مطلب، برای اطلاع تان آورده ام.

اطلاعات بیشتر راجع به این نشست ها و جلسات بعدی آن را می توانید در وبسایت مدرسه توسعه پایدار ببینید(کلیک کنید).


۰ نظر ۲۲ مهر ۹۷ ، ۱۱:۰۴
هامون طهماسبی

یکی از اتفاقات خوب و هیجان انگیز و متفاوتی که در شهریور ماه رخ داد این بود که توانستیم سری اول از کتاب های داستانی که در پروژه توسعه منطقه ای گلباف تعریف کرده بودیم، منتشر و به مخاطبان مان در منطقه عرضه کنیم.

شاید پیوند کتاب داستان و توسعه منطقه ای کمی عجیب و غریب به نظر برسد! اما واقعیت این است که این ها ممکن هست خیلی هم مرتبط باشند به ویژه در جایی مثل گلباف!

قبلا از تمرکزمان بر توسعه نسل های آینده صحبت کرده بودیم و اینکه ما در مدت حضور خود در گلباف به تدریج به اهمیت سرمایه گذاری بر نسل های آینده گلباف و پر کردن خلاء سرمایه های انسانی که در حال حاضر منطقه با آن مواجه است پی بردیم. در واقع ما فهمیدیم که خیلی از ویژگی های نامطلوب و مانع تراشی که امروز در جوانان و بزرگسالان گلبافی ممکن هست مشاهده کنیم، ریشه در مجموعه نظام توسعه انسانی منطقه دارد که طوری عمل می کند که بچه های 5-6 ساله که ای پر امید و پر نشاط و خلاق در برنامه های درختکاری و پاکسازی محیط زیست ما شرکت می کردند، در ظرف 10-15 سال به جوانانی کم امید، کم رمق و خمود و منفعل تبدیل می شوند که طبیعتا اقدام زیادی هم برای کمک به توسعه پایدار منطقه خود نمی توانند انجام دهند و چشم شان به بیرون خواهد بود تا درون گلباف.

این شد که فهمیدیم باید خیلی حواسمان به بچه ها باشد و سعی کنیم گوهرهای دست نخورده ای که اینها دارند و هیچ هم از بچه های جاهای دیگر کشور کم ندارد را مراقبت کنیم تا شکوفا شود و به وقتش ثمر دهد. 

در همین راستا برنامه های زیادی تعریف کرده ایم که یکیشان، همین موضوع انتشار کتاب داستان ها بود. ما تصمیم گرفتیم شاید برای اولین بار در کشور، کتاب داستان هایی منتشر کنیم با نویسندگان بومی و مهمتر از آن، موضوعاتی که در خود منطقه اتفاق می افتد. اینجا دیگر حسنی در گلباف است و در باغ انار دنبال بازیگوشی هایش خواهد بود. این ایده شاید خیال انگیز، اما ظرف کمتر از یک سال به ثمر نشست و امروز سه جلد کتاب داستان داریم که هم سوژه هایشان گلبافی است، هم داستانها و اشعارشان، دارای پیام و هدف آموزشی-تربیتی ویژه ای است و هم حتی نویسندگان و تصویرگران نیز بومی و گلبافی و کرمانی هستند!

نقش ما چه بوده این وسط؟ تسهیل گری و تسهیل گری و تسهیل گری!

و ما افتخار می کنیم که تصویرگری که پارسال همین موقع اعتماد به نفس لازم برای دست بردن به قلم برای چنین کاری را نداشت، امروز دو کتاب را تصویرگری کرده و فعال خواستن و توانستن را به درستی صرف کرده است و این شاید همان هدف و مقصود غایی ما از آنچه باشد که «توسعه پایدار» می نامیم اش.

در این باره بیشتر می توان نوشت. اما به همین مقدار بسنده کنم و تصویر جلد چند کتاب را هم که با کمک نشر فرارنگ چاپ شده است، پیوست این یادداشت نمایم:

۰ نظر ۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۰:۳۹
هامون طهماسبی

در سفر قبلی که به گلباف داشتیم، در مراسم افتتاحیه رسمی اولین جشنواره پژوهشگران نوجوان گلباف شرکت کردیم. این جشنواره مختص دانش آموزان مقطع اول متوسطه است و یک جشنواره بسیار بسیار خاص و متفاوت است.

چرا خاص؟

چون بر خلاف رویه جشنواره های دانش آموزی که در تهران و مرکز طراحی می شود و فراخوان زده می شود و دانش آموزان دنبال درست کردن پل ماکارونی و ربات و زیردریایی می روند، و به ویژه دانش آموزان مناطق محروم، ارتباطی بین این رقابت ها و آینده زندگی شان و مسائل منطقه شان حس نمی کنند و چه بسا شرکت در این جشنواره ها و دیدن فاصله بین آنچه دنبالش رفتند و آنچه دارند، آنها را به مهاجرت در آینده ترغیب کند، بر خلاف همه این رویه های معمول، این بار دانش آموزان به تحقیق و پژوهش و نوآوری راجع به مسائل منطقه خودشان می پردازند.

جشنواره پژوهشگران نوجوان گلباف، یک رویداد پژوهشی است که در آن بچه ها در قالب تیم های 2-3 نفره به تحقیق و کنکاش راجع به مسائل جاری و ملموس منطقه زندگی خود می پردازند. مثلا به بررسی آفات ترخون در گلباف مشغول می شوند و یا ارقام انار گلباف را شناسایی و ویژگی های هر کدام و سطح زیرکشت شان را مستند می کنند. همچنین به این می پردازند که چرا ترخون بالای گلباف با پایین گلباف از نظر کیفیت تفاوت دارد و از سوی دیگر، باغداران زردآلو در گلباف از چه سموم طبیعی یا شیمیایی برای دفع آفات استفاده می کنند و مزایا و معایب هر کدام چه هست. مسائل از این جنس که با کمک خود افراد محلی تدوین شده است، موضوع این جشنواره متفاوت هستند.

البته این تنها نقطه تمایز این جشنواره نیست؛ بلکه شیوه برگزاری و رقابت هم در نوع خود در کشورمان کم نظیر است. بدین معنی که تیم های پژوهشی نه بر اساس دستاوردها و خروجی ها، بلکه بر اساس کل فرآیند پژوهشی که طی کرده اند و در واقع تلاش و کوشش شان و تلاش برای جای پای پژوهشگری گذاشتن، نمره دهی و رتبه بندی می شوند. در واقع کاملا محتمل است که تیمی به خروجی مطلوب هم نرسد، اما داوران آنها را به خاطر تلاش و کار گروهی و روحیه پژوهشگری شان، به عنوان تیم برگزیده انتخاب کنند.

ایده این جشنواره از خلال کارهای میدانی نزدیک با جامعه محلی و درگیر بودن با دغدغه مهاجرت در منطقه و نیز مسئله توسعه انسانی نسل های آینده به ذهن مان خطور کرد و در یک تلاش مشترک با فعالین فرهنگی گلباف، امروز به اینجا رسید که بتوانیم افتتاحیه رسمی آن را داشته باشیم.

این جشنواره، نخستین در نوع خود در کشور است و امیدواریم که بتواند الگویی برای سایر مناطق کشور نیز بشود. من که خودم بسیار هیجان زده هستم و بی صبرانه منتظر روزگاری هستم که این جشنواره، در سایر مناطق کشور هم الگو برداری شده است و همه دارند از لزوم تمرکز زدایی و توجه به ظرفیت های بومی در برنامه ریزی توسعه صحبت می کنند و مطمئن هستم به یاری خدا این روز خواهد رسید و در آن روز، همه از این صحبت می کنند که گلباف، یک منطقه محروم و فراموش شده در استان کرمان بود که جلودار این حرکت در کشور شد. تا همه بدانند که معنای توسعه یافتگی آن چیزی نیست که امروز در تهرانیزه کردن کشور به دنبالش هستیم. بلکه در فهم عمیق مفهوم توسعه پایدار و با تکیه بر ظرفیت های بومی است.

دوره اول این جشنواره حالت پایلوت و آزمایشی دارد و فقط محدود به کشاورزی گلباف و سه محصول ترخون، زردآلو و انار است. اما دوره های بعدی، هم زمان بیشتر خواهد بود و هم ایتکه محدودیتی از نظر موضوع وجود نخواهد داشت. مثلا بچه ها می توانند بروند و نقشه قعله متروکه و مخروبه شهر را تهیه کنند و کمی به مستندسازی تاریخی آن یاری برسانند و یا اثرات زلزله سال 60 را بر ذهنیت مردم نسبت به گلباف، بسنجند. نکته مهم دیگر این جشنواره این است که بیشتر داده های کار پژوهشی و موضوعات، از مشاهدات میدانی و مصاحبه ها تهیه می شود و این خودش در تغییر پارادایم سنتی کار پژوهشی دانش آموزی، به معنی سرچ اینترنتی و برداشتن مطلب از مقاله ها و سایت ها، بسیار موثر است. 

در مورد این جشنواره و اهدافی که دنبال آن هستیم، بعدا بیشتر خواهم نوشت.

۰ نظر ۲۷ تیر ۹۷ ، ۰۰:۴۳
هامون طهماسبی

هفته گذشته، لطف خدا شامل حال ما شد تا بتوانم به همراه جمعی از دوستان و همکاران از منطقه لاله زار کرمان و به ویژه کارخانه گلاب زهرا بازدید داشته باشم. 

چرا می گویم لطف خدا؟ چون موضوع سفر، آشنایی با یکی از بهترین تجارب کارآفرینی اجتماعی در ایران و شاید دنیا و آشنایی با زندگی مرد و زنی عاشق بوده که نگاه و فلسفه جدیدی به کسب و کار را به دنیا معرفی کردند. زنده یاد همایون صنعتی و خانمشان شهیندخت سرلتی(صنعتی) در اواسط دهه 50 به لاله زار تبعید می شوند و با مشاهده کسب و کار رایج منطقه یعنی کشت خشخاش و از سوی دیگر ارزیابی شرایط اقلیمی منحصربفرد لاله زار، تلاش می کنند که کشاورزی منطقه را از خشخاش به گل محمدی تغییر دهند و نهایتا نه تنها موفق به این کار می شوند، بلکه در همان منطقه کارخانه ای برای فراوری گل محمدی و تولید گلاب و عرقیجات گیاهی پایه گذاری می کنند به نام «گلاب زهرا» که در حال حاضر، بهترین و با کیفیت ترین گلاب را نه تنها در ایران بلکه در دنیا تولید می کند و ویژگی منحصر بفرد آن هم این است که از ابتدای پیدایش تاکنون، فقط گلاب ارگانیک تولید می کرده است. در واقع گلاب زهرا، اولین مجموعه اقتصادی در کشور است که موفق به دریافت استانداردهای ارگانیک شده است و این کار را در دهه 60 و در زمانی که هنوز کلمه ارگانیک در کشاورزی کشور غریب بود، آغاز کردند.

اما گلاب زهرا، همه اش این نیست. همایون صنعتی و خانمش، در منطقه لاله زار نه در قالب یک بیزینس من یا تاجر، بلکه در قامت یک پدر و حامی اجتماعی زندگی و کار کردند و نگاه متفاوت شان به کار، کارگر، تولید، کشاورز و ... سبب شد که این رابطه، به یک رابطه عاشقانه تبدیل شود. رابطه ای که با منطق های دو دو تایی امروز کسب و کار شاید سنخیت نداشته باشد؛ اما همایون صنعتی و خانمش نشان دادند که می شود به کسب و کار به شکلی اجتماعی نگاه کرد و در سخت ترین شرایط، بهترین ها را رقم زد. از وجوه اجتماعی خاص گلاب زهرا این است که بیش از نیمی از سود آن به حساب بنیاد خیریه ای می رود به نام بنیاد صنعتی که یتیم خانه ایست برای سرپرستی و پرورش ایتام در کرمان. خیلی از مدیران و کارکنان فعلی گلاب زهرا، از همان یتیم خانه آمده اند. همچنین به ابتکار زنده یاد صنعتی، کشاورزانی که به گلاب زهرا گل محمدی می فروختند، هر سال در سود کارخانه نیز سهیم بودند و علاوه بر قیمت فروش گل، در پایان سال، پول مازادی نیز بابت سود کارخانه دریافت می کردند.

در این سفر، ما به طور خاص، میهمان آقای سلمان شادروان شدیم که با خانمشان، از کودکی در کنار خانواده صنعتی بزرگ شده بودند و اطلاعات دسته اول و نابی از سلوک و شیوه زندگی ایشان داشتند که مهربانانه برای ما روایت کردند.

ما انشالله به زودی نشستی با موضوع گلاب زهرا و تجربه زنده یاد همایون صنعتی در دانشگاه صنعتی شریف برگزار خواهیم کرد. حیف است. این الماس ها و در و گوهر ها در کشور ما زندگی کرده اند و می کنند و دانشجویان و مدیران آینده کشور خبر نداشته باشند و فکر کنند کسب و کار یعنی فقط منفعت شخصی! اگر علاقه مند به اطلاع از جزئیات آن نشست دارید، در بانک اطلاعاتی مدرسه توسعه پایدار، نام خود را درج کنید تا در زمان مقتضی به اطلاع شما برسد.

۰ نظر ۱۵ تیر ۹۷ ، ۱۹:۲۴
هامون طهماسبی

امشب در یک افطاری با جمعی متفاوت و خاص حضور داشتم. از طرف حوزه هنری به افطاری دعوت بودیم که شرکت کنندگان آن، سوژه های مجموعه 13 قسمتی «خرم شهر» بودند. مجموعه ای که قبلا درباره اش نوشته بودم که تهیه کنندگان آن به دنبال مدل ها و الگوی های تجربی اجرا شده در کشور در حوزه محرومیت زدایی و فقرزدایی بودند و مدتی را در ارتباط با تجربیات مان درباره گلباف در خدمت شان بودیم. ما که جزو کم تجربه های جمع بودیم. اما برخی از بزرگان حاضر در این نشست واقعا دریایی از تجربه، همت، انگیزه مثبت، امید و نیت های بزرگ بودند که برای ما یادگیری داشتند و برای خیلی ها می توانند الهام بخش باشند.

متاسفانه ما به اندازه کافی به مستندسازی و توسعه مدل های بومی اجرا شده در بخش غیردولتی در کشورمان در حوزه توسعه پایدار محلی، محرومیت زدایی و فقرزدایی نپرداخته ایم و از سوی دیگر، دست مان نسبت به ارزیابی تجربه های پیشین اجرا شده در کشور عمیقا خالی است. در کنار نیاز روز افزونی که بسیاری از روستاها و نقاط حاشیه ای در کشورمان به بهره گیری از رویکردهای پایدار به توسعه و پیشرفت دارند، می توان گفت حوزه توسعه محلی-منطقه ای پایدار، یکی از حوزه های جدی کار برای پژوهشگران، کنش گران و فعالین اجتماعی است. این واقعیات باعث شده اخیرا خود من نیز در اولویت بخشی بیشتر به این حوزه در میان سبد فعالیت های کاری ام، بازنگری هایی انجام دهم. حقیقتا تجربه کار از نزدیک با جوامع محلی و مردمان ساده ای که جز بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه شان، هدف پشت پرده دیگری ندارند، بسیار لذت بخش تر و دلچسب تر از کار با سازمانهایی است که می دانی خیلی هایشان، تعلق خاطر اندکی به اهداف اجتماعی تعریف شده در پروژه هایشان دارند. البته ناگفته نماند کار در حوزه توسعه محلی پایدار نسبت به سایر حوزه های توسعه پایدار، دشوارتر، پر هزینه تر و از لحاظ معیشتی سخت تر هم هست.

صحبت هایی که امشب با این جمع خوب شد، من را به فکر انداخت که برای ادامه مسیر در این حوزه و هم افزایی این تلاش ها و تجربیات چه مسیرهایی را می توان فعال کرد. قرار شد که مجموعه همکاری هایی بین حاضرین در جلسه تعریف شود. مجموعه سیزده قسمتی تلویزیونی مستند خرم شهر نیز به زودی از صدا و سیما پخش خواهد شد. انشالله بعد از دیدن سایر قسمت های آن(غیر از قسمتی که به تجربه ما در گلباف اختصاص دارد)، ایده های کاملتری برای چگونگی بسط این همکاری ها به ذهنم برسد. 

۰ نظر ۲۰ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۵۳
هامون طهماسبی