ششم خرداد ماه سال 94، سخنرانی ای داشتم در چارچوب همایش «کارآفرینی و کسب و کار اجتماعی اجتماعی در ایران» که در دانشگاه تهران برگزار شد. این ارائه که در وبسایت انجمن حامیان فرهنگ قرض الحسنه و کارآفرینی اجتماعی نیز منعکس شده است، به معرفی مفهوم کسب و کار اجتماعی می پردازد. کسب و کار اجتماعی، یکی از انواع راه حل هایی است که در مسیر حرکت به سوی توسعه پایدار، می تواند مورد توجه قرار گیرد.
***
کسب و کار اجتماعی چیست؟
کسب و کار اجتماعی، یکی از مفاهیم نوپای دنیای مدیریت و برگردان عبارت انگلیسی Social Business است. این مفهوم اولین بار توسط آقای محمد یونس، برنده جایزه نوبل صلح در سال ۲۰۰۵ وارد ادبیات آکادمیک حوزه مدیریت شد. ایشان کسب و کار اجتماعی را یک بنگاه اجتماعی تعریف میکند که همزمان سه ویژگی زیر را دارد:
۱-از نظر اقتصادی خودگردان است. یعنی نیازی به کمک های اهدایی افراد یا سازمانهای دیگر ندارد.
۲-هدف شماره یک آن، مطلقا هدفی اجتماعی است. مانند فقر، بهداشت، آموزش، اشتغال اقشار محروم و محیط زیست.
۳- در کسبوکار اجتماعی، سودی بین سهامداران تقسیم نمیشود و تمامی درآمدهای حاصله، پس از کسر هزینه ها، مجددا در خود بنگاه و برای توسعه دستاوردهای اجتماعی آن سرمایه گذاری می شود. توجه به این نکته خیلی مهم است چرا که کسب و کار اجتماعی را از سایر بنگاههای اجتماعی (Social Enterprise) تمییز میدهد.
بررسی ویژگیها و فلسفه کسب و کار اجتماعی از دید محمد یونس، به درک بهتر از این مفهوم کمک میکند. وی در کتاب «کسب و کار اجتماعی»، دیدگاه رایج از فقر و فقرا را به مشاهده ی کرم توسط پرنده تشبیه میکند که بسیار دور از واقعیت است. یونس معتقد است برای داشتن ماهیتی درست از فقر، بایستی فرود آمد و در میان فقرا زیست. کاری که خود او در بنگلادش انجام داد و در نتیجه دریافت که علت فقر، عدم صلاحیت فقرا نیست؛ بلکه فقر از طریق نظامها و موسساتی که ما طراحی کردهایم بوجود آمده است. به عنوان مثال، مؤسسات مالی و بانکها از ارائه خدمات به تقریباً دوسوم از جمعیت جهان (به دلیل فقر و نداشتن اعتبار مالی لازم) امتناع میکنند.
او بزرگترین کاستی در نظریات موجود سرمایهداری را، نادیدهانگاشتن طبیعت انسانی میداند. دیدگاه های رایج اقتصادی، نگاهی تک بعدی از انسان ارائه میکنند که در آن تنها مأموریت و انگیزه، افزایش مطلوبیت شخصی معرفی می شود. اگرچه انسانها بیتردید، بدنبال حفظ منافع فردی خویش هستند ولی همین انسانها وجوه دیگرخواهانه هم دارند. اگر با ذرهبین به بسیاری از اقدامات و رفتارهای روزمرهی خود نگاه کنیم در مییابیم که اگر حداکثرسازی سود، به تنهایی تمامی رفتارهای انسانی را کنترل میکرد، فقط مؤسساتی برای ایجاد رفاه بیشتر طراحی میشدند و هیچ کلیسا، مسجد، کنیسه، مدرسه، موزههای هنری، پارکهای عمومی، مراکز اجتماعی، خیریه، بنیاد یا سازمانی غیرانتفاعی وجود نداشت. (چراکه مؤسسات اینچنینی، کسی را پولدار و سرمایهدار نمیکند!).
در نظر گرفتن همزمان دو بعد خودخواهی و دیگرخواهی انسان در نظریات اقتصادی، کمک خواهد کرد که نهادهای جدیدی امکان ظهور و تعریف داشته باشند که کسب و کار اجتماعی یکی از آنهاست.
کسب و کار اجتماعی از یک سو به دلیل فعالیت در رقابت بازار، با سایر کسبوکارهای معمولی شباهت دارد، مالک و سهامدار دارد و به مانند سایر بنگاه های اقتصادی، با چالشهای مدیریتی و بازاریابی مواجه است و باید سودآور بماند؛ اما، تفاوتهای بنیادینی نیز بین این دو دسته از نهادها وجود دارد. از جمله اینکه همانطور که اشاره شد، کسب و کار اجتماعی مطلقا هدفش حل معضل یا چالشی اجتماعی است. و اگر میگوییم باید سودآور باشد، به این خاطر است که این کسب و کار بتواند بدون نیاز به کمک های خیریه پابرجا بماند. طریقه ارزشیابی این بنگاهها در پایان سال نیز بر اساس میزان نیلشان به هدف اجتماعی صورت میگیرد و نه میزان سودآوری اقتصادی.
طریقه تامین مالی این موسسات نیز شایان توجه است. کسب و کار اجتماعی به سرمایه گذار یا سهام داران خود، سودی پرداخت نمی کند و حداکثر به میزان آورده اولیه را به ایشان باز میگرداند. حال ممکن است این سوال پیش بیاید که چه انگیزه ای برای مشارکت سرمایه گذاران در چنین کسب و کاری وجود دارد؟ و جواب این است که: در کسب و کار اجتماعی، سرمایه گذار به غیر از امکان بازدریافت اصل میزان سرمایه اولیه اش، به خشنودی ناشی از نیل به هدف اجتماعی خود هم میرسد و به همین دلیل معمولا کسانی توانسته اند کسب و کار اجتماعی موفقی را راهاندازی کنند، که آرمان ها و اهداف اجتماعی جدی ای دارند.
حذف فشار پرداخت سودِ سهام داران، کمک خواهد کرد که کسب و کارهای اجتماعی به شکلی آزادانه تر پیگیر اهداف اجتماعی خود باشند. درحالیکه سرمایه گذار با تفکر معمول، باید از حداقل میزان بازگشت سرمایه پیشبینیشده (مثلا ۲۵ درصد) اطمینان کند و سپس به عرصه ای وارد شود، اما کسب و کار اجتماعی، چنین دغدغه ای ندارد و حتی در طرحهایی که سود نزدیک به صفر درصد دارند نیز میتواند دست به اقدام بزند و از نظر اجتماعی منشا خدمت باشد. قابلیتی که بنگاه های اقتصادی معمولی، از آن بیبهره هستند.
شیوه تامین مالی کسب و کارهای اجتماعی، در فرهنگ ایرانی-اسلامی ما، مفهوم بسیار نزدیکی دارد که نامش، «قرضالحسنه» است و این خود ظرفیتی برای رشد این مدل های کسب و کار در ایران میتواند باشد.
کسب وکارهای اجتماعی، مزایایی نیز نسبت به موسسات خیریه رایج دارند و آن اینکه از نظر اقتصادی کاملا خودگردان هستند و برخلاف موسسات غیرانتفاعی رایج، نیازی به کمک های مالی اهدایی ندارد. به تعبیر محمد یونس، «پولی که وارد یک بنیاد خیریه میشود فقط یک بار عمر دارد ؛ ولی اگر همان پول وارد یک کسب وکار اجتماعی شود بارها و بارها در سیستم میگردد و بارها و بارها دل افراد را شاد میکند».
در مورد تعریف کسب و کار اجتماعی، ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که محمد یونس، در یک حالت، برداشت سود توسط سهامدار را در کسب و کار اجتماعی مجاز میداند و این استثنا در حالتی است که سهامداران از فقرا هستند و این اعطای سود، جهت نجات ایشان از دام فقر است که خود این نیز یک هدف اجتماعی است.
به عنوان جمع بندی و بطور خلاصه، در این جدول تفاوت و تشابه کسب وکار اجتماعی را با بقیه نهادها میتوانید ببینید: