چهارشنبه گذشته در شهر کرمان، جلسه بسیار خوبی با مسئولین آموزش و پرورش استان کرمان داشتیم. بهانه جلسه، فعالیت هایی بود که در قالب پروژه توسعه منطقه ای گلباف در طی دو سال گذشته برگزار کرده بودیم و البته آن دسته از فعالیت ها که به توسعه آموزشی در منطقه مربوط می شد. حقیقت این است که ما(یعنی پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف) به عنوان مشاور بانک قرض الحسنه رسالت در پروژه توسعه منطقه ای گلباف، این مزیت را نسبت به سایر پروژه های مشابه در استان کرمان داشتیم که علاوه بر حوزه اقتصادی و اشتغال زایی، یک دانش انباشته از کار در حوزه اجتماعی به دنبال مان بود و به همین خاطر برنامه های خیلی خوبی در حوزه آموزش و توان افزایی نسل های آینده تعریف و اجرا شد.
موضوع اصلی این جلسه، جشنواره پژوهشگران نوجوان گلباف بود که همانطور که قبلا در همین سایت توضیح داده شد، رویکردی متفاوت و خیلی خاصی به پژوهش داشت که به نوعی اولین رویداد در نوع خود است که در کشور اجرا می شود. گزارش عملکرد جشنواره، برای معاونین آموزش و پرورش استان بسیار جالب توجه بود و قولهای خوبی برای همکاری و پشتیبانی از این رویداد در دوره های بعدی مطرح شد که ما را برای پیگیری این مسیر، دلگرم تر می کند.
تجربه کار در گلباف، بیش از گذشته برای من ثابت کرد که اگر همت کنیم و از تهران پا را آن ور تر بگذاریم، در گوشه و کنار این کشور، انسان ها و ظرفیت های بسیار ارزشمندی وجود دارند که می توانند بهترین ها را خلق کنند. کافی است که بهشان خودباوری بدهیم و البته مسیر فعالیت شان را هم تسهیل کنیم تا شکوفا شوند.
دیروز عصر، شبکه 3 سیما بالاخره مستندی را که گروه مستندساز صدا و سیما از کارهای ما در توسعه پایدار منطقه ای گلباف استان کرمان تهیه کرده بود، پخش کرد. این برنامه 30 دقیقه ای، روایتی است از مدل فعالیت ما در گلباف که البته در تابستان 1396 ساخته شده است و کارهای انجام گرفته از ان موقع تا کنون را پوشش نمی دهد. نکته دیگر راجع به این مستند تلویزیونی این است که روایت و داستان آن، متعلق به تیم تهیه کننده است و مستقل از ما تهیه شده است و اگر ما طراح بودیم، به شیوه دیگری روایت این مستند را می نوشتیم.
علی ای حال، کار تیم مستند ساز به سرپرستی آقای مهدی فارسی برای ساختن یک روایت از مدل فعالیت ما و استخراج یک خروجی عامه فهم و غیرپیچیده برای مخاطبان تلویزیونی، کار راحتی نبوده است و می توان خروجی را قابل قبول و بسیار خوب ارزیابی کرد که برای ما هم ایجاد انگیزه زیادی کرده است. چند نفر هم که آن را دیده اند، به نظر می رسد ارتباط خوبی با محتوا توانسته اند برقرار کنند و نیز فهم خوبی نسبت به کارهای ما در توسعه منطقه ای گلباف پیدا کنند.
از شما هم دعوت می کنم این مستند را در سایت «تله وبیون» ببینید که در آن من هم حضور دارم و سعی کرده ام رویکردمان در پژوهشکده به فعالیت های اجتماعی-اقتصادی با هدف محرومیت زدایی را تاحدودی بیان کنم.
لینک سایت تله وبیون: http://www.telewebion.com/episode/1912469
لینک ویدئو کم حجم تر در سایت آپارات: https://www.aparat.com/v/FUuhr
سه شنبه 10 مهر، یک روز خوب بود. اولین جلسه از نشست های «توسعه پایدار برای ایران» را در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف برگزار کردیم. جلسه با استقبال خیلی خوب همراه بود و همان طور که انتظار می رفت، داستان عاشقانه و متفاوت آقا و خانم صنعتی در راه اندازی گلاب زهرا، به عنوان یکی از برترین شرکت های تولید گلاب دنیا و البته یکی از بهترین نمونه های کسب و کار اجتماعی دوران معاصر، شرکت کنندگان را تحت تاثیر قرار داد.
گزارشی از این نشست(که برای انتشار در سایت پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف) تهیه شده است را عینا در ادامه مطلب، برای اطلاع تان آورده ام.
اطلاعات بیشتر راجع به این نشست ها و جلسات بعدی آن را می توانید در وبسایت مدرسه توسعه پایدار ببینید(کلیک کنید).
یکی از اتفاقات خوب و هیجان انگیز و متفاوتی که در شهریور ماه رخ داد این بود که توانستیم سری اول از کتاب های داستانی که در پروژه توسعه منطقه ای گلباف تعریف کرده بودیم، منتشر و به مخاطبان مان در منطقه عرضه کنیم.
شاید پیوند کتاب داستان و توسعه منطقه ای کمی عجیب و غریب به نظر برسد! اما واقعیت این است که این ها ممکن هست خیلی هم مرتبط باشند به ویژه در جایی مثل گلباف!
قبلا از تمرکزمان بر توسعه نسل های آینده صحبت کرده بودیم و اینکه ما در مدت حضور خود در گلباف به تدریج به اهمیت سرمایه گذاری بر نسل های آینده گلباف و پر کردن خلاء سرمایه های انسانی که در حال حاضر منطقه با آن مواجه است پی بردیم. در واقع ما فهمیدیم که خیلی از ویژگی های نامطلوب و مانع تراشی که امروز در جوانان و بزرگسالان گلبافی ممکن هست مشاهده کنیم، ریشه در مجموعه نظام توسعه انسانی منطقه دارد که طوری عمل می کند که بچه های 5-6 ساله که ای پر امید و پر نشاط و خلاق در برنامه های درختکاری و پاکسازی محیط زیست ما شرکت می کردند، در ظرف 10-15 سال به جوانانی کم امید، کم رمق و خمود و منفعل تبدیل می شوند که طبیعتا اقدام زیادی هم برای کمک به توسعه پایدار منطقه خود نمی توانند انجام دهند و چشم شان به بیرون خواهد بود تا درون گلباف.
این شد که فهمیدیم باید خیلی حواسمان به بچه ها باشد و سعی کنیم گوهرهای دست نخورده ای که اینها دارند و هیچ هم از بچه های جاهای دیگر کشور کم ندارد را مراقبت کنیم تا شکوفا شود و به وقتش ثمر دهد.
در همین راستا برنامه های زیادی تعریف کرده ایم که یکیشان، همین موضوع انتشار کتاب داستان ها بود. ما تصمیم گرفتیم شاید برای اولین بار در کشور، کتاب داستان هایی منتشر کنیم با نویسندگان بومی و مهمتر از آن، موضوعاتی که در خود منطقه اتفاق می افتد. اینجا دیگر حسنی در گلباف است و در باغ انار دنبال بازیگوشی هایش خواهد بود. این ایده شاید خیال انگیز، اما ظرف کمتر از یک سال به ثمر نشست و امروز سه جلد کتاب داستان داریم که هم سوژه هایشان گلبافی است، هم داستانها و اشعارشان، دارای پیام و هدف آموزشی-تربیتی ویژه ای است و هم حتی نویسندگان و تصویرگران نیز بومی و گلبافی و کرمانی هستند!
نقش ما چه بوده این وسط؟ تسهیل گری و تسهیل گری و تسهیل گری!
و ما افتخار می کنیم که تصویرگری که پارسال همین موقع اعتماد به نفس لازم برای دست بردن به قلم برای چنین کاری را نداشت، امروز دو کتاب را تصویرگری کرده و فعال خواستن و توانستن را به درستی صرف کرده است و این شاید همان هدف و مقصود غایی ما از آنچه باشد که «توسعه پایدار» می نامیم اش.
در این باره بیشتر می توان نوشت. اما به همین مقدار بسنده کنم و تصویر جلد چند کتاب را هم که با کمک نشر فرارنگ چاپ شده است، پیوست این یادداشت نمایم:
در سفر قبلی که به گلباف داشتیم، در مراسم افتتاحیه رسمی اولین جشنواره پژوهشگران نوجوان گلباف شرکت کردیم. این جشنواره مختص دانش آموزان مقطع اول متوسطه است و یک جشنواره بسیار بسیار خاص و متفاوت است.
چرا خاص؟
چون بر خلاف رویه جشنواره های دانش آموزی که در تهران و مرکز طراحی می شود و فراخوان زده می شود و دانش آموزان دنبال درست کردن پل ماکارونی و ربات و زیردریایی می روند، و به ویژه دانش آموزان مناطق محروم، ارتباطی بین این رقابت ها و آینده زندگی شان و مسائل منطقه شان حس نمی کنند و چه بسا شرکت در این جشنواره ها و دیدن فاصله بین آنچه دنبالش رفتند و آنچه دارند، آنها را به مهاجرت در آینده ترغیب کند، بر خلاف همه این رویه های معمول، این بار دانش آموزان به تحقیق و پژوهش و نوآوری راجع به مسائل منطقه خودشان می پردازند.
جشنواره پژوهشگران نوجوان گلباف، یک رویداد پژوهشی است که در آن بچه ها در قالب تیم های 2-3 نفره به تحقیق و کنکاش راجع به مسائل جاری و ملموس منطقه زندگی خود می پردازند. مثلا به بررسی آفات ترخون در گلباف مشغول می شوند و یا ارقام انار گلباف را شناسایی و ویژگی های هر کدام و سطح زیرکشت شان را مستند می کنند. همچنین به این می پردازند که چرا ترخون بالای گلباف با پایین گلباف از نظر کیفیت تفاوت دارد و از سوی دیگر، باغداران زردآلو در گلباف از چه سموم طبیعی یا شیمیایی برای دفع آفات استفاده می کنند و مزایا و معایب هر کدام چه هست. مسائل از این جنس که با کمک خود افراد محلی تدوین شده است، موضوع این جشنواره متفاوت هستند.
البته این تنها نقطه تمایز این جشنواره نیست؛ بلکه شیوه برگزاری و رقابت هم در نوع خود در کشورمان کم نظیر است. بدین معنی که تیم های پژوهشی نه بر اساس دستاوردها و خروجی ها، بلکه بر اساس کل فرآیند پژوهشی که طی کرده اند و در واقع تلاش و کوشش شان و تلاش برای جای پای پژوهشگری گذاشتن، نمره دهی و رتبه بندی می شوند. در واقع کاملا محتمل است که تیمی به خروجی مطلوب هم نرسد، اما داوران آنها را به خاطر تلاش و کار گروهی و روحیه پژوهشگری شان، به عنوان تیم برگزیده انتخاب کنند.
ایده این جشنواره از خلال کارهای میدانی نزدیک با جامعه محلی و درگیر بودن با دغدغه مهاجرت در منطقه و نیز مسئله توسعه انسانی نسل های آینده به ذهن مان خطور کرد و در یک تلاش مشترک با فعالین فرهنگی گلباف، امروز به اینجا رسید که بتوانیم افتتاحیه رسمی آن را داشته باشیم.
این جشنواره، نخستین در نوع خود در کشور است و امیدواریم که بتواند الگویی برای سایر مناطق کشور نیز بشود. من که خودم بسیار هیجان زده هستم و بی صبرانه منتظر روزگاری هستم که این جشنواره، در سایر مناطق کشور هم الگو برداری شده است و همه دارند از لزوم تمرکز زدایی و توجه به ظرفیت های بومی در برنامه ریزی توسعه صحبت می کنند و مطمئن هستم به یاری خدا این روز خواهد رسید و در آن روز، همه از این صحبت می کنند که گلباف، یک منطقه محروم و فراموش شده در استان کرمان بود که جلودار این حرکت در کشور شد. تا همه بدانند که معنای توسعه یافتگی آن چیزی نیست که امروز در تهرانیزه کردن کشور به دنبالش هستیم. بلکه در فهم عمیق مفهوم توسعه پایدار و با تکیه بر ظرفیت های بومی است.
دوره اول این جشنواره حالت پایلوت و آزمایشی دارد و فقط محدود به کشاورزی گلباف و سه محصول ترخون، زردآلو و انار است. اما دوره های بعدی، هم زمان بیشتر خواهد بود و هم ایتکه محدودیتی از نظر موضوع وجود نخواهد داشت. مثلا بچه ها می توانند بروند و نقشه قعله متروکه و مخروبه شهر را تهیه کنند و کمی به مستندسازی تاریخی آن یاری برسانند و یا اثرات زلزله سال 60 را بر ذهنیت مردم نسبت به گلباف، بسنجند. نکته مهم دیگر این جشنواره این است که بیشتر داده های کار پژوهشی و موضوعات، از مشاهدات میدانی و مصاحبه ها تهیه می شود و این خودش در تغییر پارادایم سنتی کار پژوهشی دانش آموزی، به معنی سرچ اینترنتی و برداشتن مطلب از مقاله ها و سایت ها، بسیار موثر است.
در مورد این جشنواره و اهدافی که دنبال آن هستیم، بعدا بیشتر خواهم نوشت.
امشب در یک افطاری با جمعی متفاوت و خاص حضور داشتم. از طرف حوزه هنری به افطاری دعوت بودیم که شرکت کنندگان آن، سوژه های مجموعه 13 قسمتی «خرم شهر» بودند. مجموعه ای که قبلا درباره اش نوشته بودم که تهیه کنندگان آن به دنبال مدل ها و الگوی های تجربی اجرا شده در کشور در حوزه محرومیت زدایی و فقرزدایی بودند و مدتی را در ارتباط با تجربیات مان درباره گلباف در خدمت شان بودیم. ما که جزو کم تجربه های جمع بودیم. اما برخی از بزرگان حاضر در این نشست واقعا دریایی از تجربه، همت، انگیزه مثبت، امید و نیت های بزرگ بودند که برای ما یادگیری داشتند و برای خیلی ها می توانند الهام بخش باشند.
متاسفانه ما به اندازه کافی به مستندسازی و توسعه مدل های بومی اجرا شده در بخش غیردولتی در کشورمان در حوزه توسعه پایدار محلی، محرومیت زدایی و فقرزدایی نپرداخته ایم و از سوی دیگر، دست مان نسبت به ارزیابی تجربه های پیشین اجرا شده در کشور عمیقا خالی است. در کنار نیاز روز افزونی که بسیاری از روستاها و نقاط حاشیه ای در کشورمان به بهره گیری از رویکردهای پایدار به توسعه و پیشرفت دارند، می توان گفت حوزه توسعه محلی-منطقه ای پایدار، یکی از حوزه های جدی کار برای پژوهشگران، کنش گران و فعالین اجتماعی است. این واقعیات باعث شده اخیرا خود من نیز در اولویت بخشی بیشتر به این حوزه در میان سبد فعالیت های کاری ام، بازنگری هایی انجام دهم. حقیقتا تجربه کار از نزدیک با جوامع محلی و مردمان ساده ای که جز بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه شان، هدف پشت پرده دیگری ندارند، بسیار لذت بخش تر و دلچسب تر از کار با سازمانهایی است که می دانی خیلی هایشان، تعلق خاطر اندکی به اهداف اجتماعی تعریف شده در پروژه هایشان دارند. البته ناگفته نماند کار در حوزه توسعه محلی پایدار نسبت به سایر حوزه های توسعه پایدار، دشوارتر، پر هزینه تر و از لحاظ معیشتی سخت تر هم هست.
صحبت هایی که امشب با این جمع خوب شد، من را به فکر انداخت که برای ادامه مسیر در این حوزه و هم افزایی این تلاش ها و تجربیات چه مسیرهایی را می توان فعال کرد. قرار شد که مجموعه همکاری هایی بین حاضرین در جلسه تعریف شود. مجموعه سیزده قسمتی تلویزیونی مستند خرم شهر نیز به زودی از صدا و سیما پخش خواهد شد. انشالله بعد از دیدن سایر قسمت های آن(غیر از قسمتی که به تجربه ما در گلباف اختصاص دارد)، ایده های کاملتری برای چگونگی بسط این همکاری ها به ذهنم برسد.
یکی از اتفاقات خوبی که ان شا الله به زودی خبر دقیق اش را بتوانم در اینجا منتشر کنم، برگزاری اولین مدرسه توسعه پایدار در نیمه دوم سال جاری است. ابتدا برنامه این بود که مدرسه زمستانیِ توسعه پایدار باشد؛ اما یکی از سازمان های حامی، متقاضی شده که مدرسه را زودتر برگزار کنیم و لذا ممکن است در فصل پاییز شاهد برگزار این دوره باشیم که در نوع خود در ایران منحصربفرد است و اولین بار است با این تنوع و جامعیت درباره توسعه پایدار برگزار می شود. دوره ، طوری طراحی شده که توسعه پایدار را در سه سطح یعنی دولتی، بخش خصوصی و بخش مردمی-سازمانهای مردم نهاد واکاوی می کند و از نظر ناب بودن و داشتن رویکرد بومی هم برای مخاطبان جذاب خواهد بود.
پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه صنعتی شریف و مرکز توسعه پایدار «بهارباد»، میزبان و مجری این دوره خواهند بود. درباره «مرکز توسعه پایدار بهارباد»، بعدا بیشتر خواهم نوشت. ان شا الله بماند در هنگام رونمایی رسمی از این آرزوی دیرین؛ آرزویی که نامش هم توسعه پایداری است؛ آن هم به سبک ایرانی، و امیدبخش:)
یکی از اقداماتی که از طرف پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف و با حمایت خانه توسعه گلباف در پروژه توسعه منطفه ای گلباف در دستور کار داریم، کمک به ایجاد ذهنیت توسعه پایداری در میان فعالین منطقه و در عین حال نزدیک کردن اذهان ذی نفعان کلیدی منطقه نسبت به مسائل منطفه خود با عینک «توسعه پایدار و همه جانبه» است.
در این مسیر تاکنون کارگاه های آموزشی زیادی برای فعالین و جوانان منطفه برگزار کرده ایم و سعی کرده ایم که نگرش توسعه همه جانبه، یعنی مهم بودن همه ابعاد توسعه در کنار هم و نه فقط اشتغال زایی یا توسعه اقتصادی را به مخاطبان منتقل کنیم. در حقیقت به باور ما، مسیر توسعه منطقه ای، از مسیر توسعه پایدار یا توسعه همه جانبه می گذرد و برای تحول منطفه ای که دچار رکود حتی اقتصادی شده، شما نمی توانید ریشه های اجتماعی و غیراقتصادی به وجود آورنده و تداوم دهنده وضع موجود را نادیده بگیرید. برای مثال در همین گلباف، مشخصا بعد از جلو رفتن پروژه شناخت منطقه، این واقعیت مهم ظهور پیدا کرد که علت مهاجرت مردم از گلباف فقط اقتصادی نیست و عواملی مانند زیرساخت های آموزشی و بهداشتی و حتی سیر تاریخی تحولات دو دهه گذشته منطقه، اگر نه بیشتر، کم و بیش به همان اندازه در به وجود آمدن وضعیت موجود ایفای نقش می کنند.
یکی از کارگاه های خوبی که در این مسیر برگزار کردیم ماه پیش برگزار شد و آن کارگاه «شناخت مشارکتی مسائل توسعه پایدار» بود. در این کارگاه، تعدادی از جوانان فعال و علاقه مند منطقه را گرد هم جمع کردیم و ابتدا مبانی کار پژوهشی جهت شناخت مشارکتی مسائل توسعه پایدار را برایشان ارائه کردیم. سپس آنها را به تیم هایی تقسیم کردیم و طی دو روز وقت دادیم که در شهر بگردند و با صحبت با ذی نفعان مختلف، پاسخ برخی سوالات تمرینی را پیدا کنند. در واقع به نوعی کارآموزی فشرده. خوشبختانه بازخور خیلی خوبی از اشتیاق و همراهی جوانان گرفتیم و ما را دلگرم کرد که هدفی که داشتیم یعنی درگیر کردن خود جوانان منطفه در شناخت مشارکتی مسائل خودشان را تحقق ببخشیم.
واقعیت این است که خیلی از شهرهای کوچک ما بوده اند که با تحولاتی توانسته اند در دهه های گذشته پا در مسیر رشد اقتصادی بگذارند، اما در این رهگذر خیلی از سرمایه های اجتماعی، معنوی و نیز دارایی های طبیعی و محیط زیستی خود را از دست داده اند. ما در توسعه پایدار منطقه ای به دنبال این هستیم که توسعه ای همه جانبه رخ دهد و این اشتباهات تکرار نشود. در واقع توسعه تک بعدی و یک جانبه برای ما مطلوب نبوده و نخواهد بود. چنین توسعه ای حتی اگر یک مسئله را حل کند(مثلا اشتغال و معیشت)، مسائل دیگری به وجود می آورد که از مسئله اول هم ممکن است بدتر و دشوارتر باشند.
چند وقت پیش، گروهی مستند ساز که در حال ساخت یک مجموعه 13 قسمتی برای صدا و سیما درباره فقر زدایی و مدل های توسعه محرومیت زدا هستند، با ما تماس گرفتند و اظهار علاقه کردند که با کارهای ما آشنا شوند. طی جلساتی که ترتیب دادیم، به یکدیگر علاقه مند شدیم و قرار شد که ما هم یکی از سوژه های آن مجموعه 13 قسمتی شان شویم. دیروز به پژوهشکده آمدند و مصاحبه مفصلی داشتیم.
رویکرد متفاوت ما در توسعه منطقه ای و نگاه همه جانبه ای که داشتیم، برایشان جالب بود و حقیقت هم این است که مدل های عملی که وارداتی نباشند و سعی کرده باشند حرف جدیدی در جهت توسعه پایدار منطقه ای در ایران بزنند، به شدت نایاب هستند. خدا رو شکر کاری که چند سالی است مطالعات اش را شروع کرده ایم و یک سالی است به طور عملی و با تمرکز بالا در گلباف کرمان در حال انجام هستیم، به ما دیدهای خیلی خوبی راجع به توسعه پایدار منطقه ای به شیوه ای که با اقتضائات کشورمان و نیازهایمان سازگار باشد، داده است. البته این به این معنی نیست که الان همه چیز را در این باره می دانیم. نخیر! تازه اول کار هستیم و می دانیم که این مسیر، سال به سال و ماه به ماه و روز به روز برای ما یادگیری جدید دارد. اگر عمری باقی باشد و ده سال دیگر این مسیر را ادامه دهیم، راه و روش ده سال بعدمان به مقدار قابل توجهی از آنچه که امروز هستیم متمایزتر خواهد شد.
مسیر توسعه پایدار، یک مسیر همراه با یادگیری است. یادگیری ای که از درگیری مستقیم با مسئله و دنیای واقعی رخ می دهد. مطمئنا در این مسیر بیش از 5 درصد نمی توان از کتابها و تئوری های موجود یاد گرفت. 95 درصد را خودمان باید برویم در دل میدان و کشف کنیم و تمرین کنیم و خطا کنیم و بسازیم. ما در این مسیر، همیشه شاگرد باید باقی بمانیم. اگر می خواهیم حرفی به درد بخور برای ایران عزیزمان بزنیم.
در بخشی از این گفت و گو و مصاحبه، از تفاوت های امروزمان با اوایل انقلاب در کارهای توسعه ای گفتم. گفتم که از نظر من، جدا از اینکه فردگراتر شده ایم و چسبیده ایم به موفقیت های شخصی و نه جمعی، اتفاق بدی که افتاده است این است که در دهه اول انقلاب، الگوهایی می ساختیم که متکی بر نهضت های اجتماعی بودند. جهاد سازندگی، بسیج، نهضت سواد آموزی و ... همه جریان های اجتماعی بودند و مردمی. اما از دهه دوم انقلاب به بعد سعی کردیم ساختارهای بوروکراتیک و دولتی درست کنیم و متکی بر تکنوکرات ها. مواجهه با مسئله اجتماعی، ساختار اجتماعی می خواهد. دارایی های ارزشمندی داشتیم و فکر کردیم که عقب افتاده است و به دنبال ساختارهای مدرن رفتیم! جالب اینکه همین ساختارهای مدرن، امروز در کتابهای درسی دانشگاهی جدید، صحبت از ساختارهای مردمی و مشارکتی می کنند! یعنی تازه به همان رسیده اند که ما قبلا ساخته بودیم، ولی از دست دادیم:(
.